سلام

سال نوتون مبارک

من نیت کردم و  فال گرفتم

اینم جواب حافظ

 

ما برآریم شبی دست و دعائی بکنیم

غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم

دل بیمار شد از دست رفیقان مددی

تا طبیبش به سر آریم و دوائی بکنیم

خشک شد بیخ طرب راه خرابات کجاست

تا در آن آب و هوا نشو و نمائی بکنیم

آنکه بی جرم برنجید و به تیغم زد و رفت

بازش آرید خدایا که صفائی بکنیم

در ره نفس کزو سینه ی ما بتکده شد

تیر آهی بگشائیم و غزائی بکنیم

مدد از خاطر رندان طلب ای دل ور نی

کار صعب تست مبادا که خطایی بکنیم

سایه ی طایر کم حوصله کاری نکند

طلب سایه ی  میمون همائی بکنیم

دلم از پرده بشد حافظ خوش لهجه کجاست

تا به قول و غزلش ساز و نوائی بکنیم

یعنی چه؟

ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چه؟

مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه؟

زلف در دست صبا گوش به فرمان رقیب

این همه با همه در ساخته ای یعنی چه؟

شاه خوبانی و منظور گدایان شده ای

قدر این مرتبه نشناخته ای یعنی چه؟

زلف در دست صبا گوش به فرمان رقیب

این همه با همه در ساخته ای یعنی چه؟

سخنت رمز دهان گفت و کمر سر میان

در میان تیغ به ما آخته ای یعنی چه؟

زلف در دست صبا گوش به فرمان رقیب

این همه با همه در ساخته ای یعنی چه؟

 

من تو شعرا منظورم با شما نیست

من فقط شعرایی رو که دوست دارم مینویسم

واسه ی  کسانی که این شعرا رو دوست دارند

دارم میرم بخوابم و دوباره پر از حرف و ساکتم

برسان باده که غم روی نمود ای ساقی

این شبیخون بلا باز چه بود ای ساقی

......

نظر یادتون نره

اگه بگم…

اگه بگم…

 

 اگه بگم که قول میدم تا همیشه باهات باشم

 

اگه بگم که حاضرم فدای اون چشات بشم

 

اگه بگم تو آسمون عشق من فقط تویی

 

اگه بگم بهونه ی هر نفسم تنها تویی

 

اگه بگم قلبمو من نذر نگاهت می کنم

 

اگه بگم زندگیمو بذر بهارت می کنم

 

اگه بگم ماه منی هر نفس راه منی

 

اگه بگم بال منی لحظه ی پرواز منی

 

میشی برام خاطره ی قشنگ لحظه ی وصال؟

 

میشی برام باغبون میوه های تشنه و کال؟

 

میشی برام ماه شبای بی سحر؟

 

میشی برام ستاره ای راه سفر؟

 

ولی بدون هر جا باشی یا نباشی مال منی

 

بدون اگه برای من هم نباشی عشق منی

 

 

 

مساله ای نیست

   مساله ای نیست

گفتی مرا دوست نداری گله ای نیست،

 

 بین من و عشق تو ولی فاصله ای نیست .

 

گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن،

 

 گفتی:که نه باید بروم حوصله ای نیست.

 

 پرواز عجب عادت خوبیست ولی حیف،

 

 تو رفتی و دیگر اثر از چلچله ای نیست.

 

گفتی که کمی فکر خودم باشم،

 

 و آن وقت جز عشق تو در خاطر من مشغله ای نیست.

 

 رفتی تو ،خدا پشت و پناهت به سلامت.

 

 بگذار بسوزد دل من مساله ای نیست.

 

دوستت دارم

دوست دارم دوست دارم

دوست دارم دوست دارم

 

می خوام بگم: دوسِت دارم! به پنجره ! به آسمون!

 

به این شب ِ آینه دزد! به تک درخت ِ کوچه مون!

 

می خوام بگم: دوسِت دارم! به تو! به اسم ِ نقطه چین!

به گریه های بی هوا! به کولی ِ کوچه نشین!

می خوام بگم: دوسِت دارم! به هر رفیق ُ نارفیق!

به شاعرای بی غزل! به جنگلای بی حریق!

میخوام بگم: دوسِت دارم! به قاتلم! به روزگار!

به اون کسی که میندازه به گردنم طناب ِ دار!

دنیای ما عوض می شه، تنها با این جمله ی ناب:

دوسِت دارم، دوسِت دارم، دوسِت دارم تو این عذاب!

می خوام بگم: دوسِت دارم! به بادبادک! به مدرسه!

به ترکه ی خیس ِ انار، کنار ِ درس ِ هندسه!

میخوام بگم: دوسِت دارم! به مرغ ِ عشق ِ بی قفس!

به جغد ِ پیر ِ بد صدا! به نی زنای بی نفس!

میخوام بگم: دوسِت دارم! به هر چی خوبه، هر چی بد!

به خونه های کاگِلی! به سیبای توی سبد!

می خوام بگم: دوسِت دارم! به بغض ِ تلخ ِ انتظار!

به بدترین فصل ِ سفر! به آخرین سوتِ قطار!

دنیای ما عوض می شه، تنها با این جمله ی ناب

دوسِت دارم، دوسِت دارم، دوسِت دارم تو این عذاب!●

این بازی دونفره نیست!! 

 

گفتم : کبوتر ِ خوش بختی!

گفتی : پَر!

گفتم ‍: گنجشک ِ آن همه آسودگی!

گفتی : پَر!

گفتم : پروانه پرسه های بی پایان!

گفتی : پَر!

گفتم : التماس ِ علاقه،

بیتابی ِ ترانه،

بیداری ِ بی حساب!

نگاهم کردی!

نه انگشتت از زمین ِ زندگی ام بلند شد،

نه واژه «پر» از بام ِ لبان ِ تو پر کشید!

سکوت کردی که چشمه ی شبنم،

از شنزار ِ انتظار من بجوشد!

عاشقم کردی! همبازی ِ ناماندگار ِ این همه گریه!

و آخرین نگاه تو،

هنوز در درگاه ِ گریه های من ایستاده است!

حالا - بدون ِ تو!-

رو به روی آینه می ایستم!

می گویم: زنبور ِ گزنده ی این همه انتظار،

کلاغ ِ سق سیاه این همه غصه!

و کسی در جواب ِ گفته های من «پر!» نمی گوید!

تکرار ِ آن بازی،

بدون ِ دست و صدای تو ممکن نیست!

پس به پیوست تمام ِ ترانه های قدیمی،

باز هم می نویسم:

برگرد!

برگرد !

برگرد!