کاش می شد سر نوشت را از سر نوشت

چون همسفر عشق شدی مرد سفر باش

آدمها مثل کتابند ، از روی بعضی ها باید مشق نوشت

و از روی بعضی ها باید جریمه نوشت‌، ببعضی از آدما رو باید چند بار خوند تا

معنی شون بفهمیم ، و بعضی از آدما رو باید نخوند دور انداخت

«یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند، طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم.»

 خدایا

گر تو درد عاشقی را میکشیدی

تو هم زهر جدایی رو به تلخی میچشیدی

اگر چون من به مرگ آرزوها میرسیدی

پشیمون میشدی از اینکه عشق رو آفریدی

پشیمون میشدی از اینکه عشق رو آفریدی

بگو هرگز سفر کردی سفر با چشم تر کردی؟

کسی را بدرقه با اشک، تو با خون جگر کردی؟

ز شهر آرزوهایت به ناکامی گذر کردی؟

گل امید تو پرپر به خاک رهگذر کردی؟

              عزیزم غصه نخور زندگی با ماست       

یادته .شبای زمستون  وقتی  که بچه بودیم . زیر کرسی ٬مادر بزرگ واسمون قصه می گفت ؟
وقتی قصه  ٬ شروع می شد٬ چشامون به هم می گفت: « الهی که صب نشه » می ترسیدیم قصه هه ٬زود تموم بشه .مثه باریدن برف توی  زمستون ٬وقتی میبارید  می گفتیم٬خدا کنه تاهمیشه بباره ٬تموم نشه.همیشه قصه ها٬توش پر از غصه بود.اگر قصه ای توش غصه نداشت ٬ حوصله مون سر می رفت ٬ تا حسن کچل از هفتاد خوان!  نمی گذشت.مزه نداشت.همیشه سروکله یه دیو بی شاخ و دم پیدا می شد تا رستم دستان.تو قصه خوابش نبره.همیشه سیاهی باهاش می اومد تا سفیدی جاشو بگیره.سفیدی همیشه .آخرای قصه بود .


ولی حالا که بزرگ شدیم . قصه ها یادمون رفته.آرزوهامون پیر شده.دل واسمون دست و پاگیر شده.حیرونم عزیزم .حیرون!  ما آدما تو قصه ها٬دنبال غصه بودیم٬ تا باهاش دست وپنجه نرم کنیم تاببینیم چندمرده حلاجیم.

ولی حالا که بزرگ شدیم.قصه هامون کوچیک شدن ٬ تا سایه یه غصه می شه٬ آدما چپه می شن.تا یه چاله سر راهشون ٬ سبز می شه ٬ آه می کشن ٬ یه آهی که اگه دیوهای قصه هم ٬ بشنفن ٬ زهرشون آب می شه ٬ اگه یه خبر ناخوشی به ما بگن.از حال می ریم ٬ غش می کنیم.اگه یکی به ما جفا کنه ٬ مشقای مهر و وفا رو پاک کنه ٬ دنیا یهو ٬ تار می شه ٬ سیاه می شه.

ببین من اینو واسه تو نوشتم .


ببین . غصه ها مثه سایه ان.بال دارن.تا بری به سمت شون پر می کشن.بالا می رن.
یه نخ ببند به دم غصه ها.مثه بادبادک پرش بده..اگه یه دفه جا بزنی.عقب بری.سایه ها گنده می شن.جون می گیرن.تا جایی که سایه هه غول می شه.یه غولی که درسته قورتت می ده. اگه چشاتو به سفیدی بدوزیی ٬ سایه ها  خود  به  خود آب می شن.


سر تو درد نیارم.خیلی حرف زدم.می دونم که خسته ای.می دونم دلت قصه میخواد. هوای بارونی می خواد.ولی آخر قصه رو ٬ خودت بگو. می دونم که می تونی ٬ فقط کافیه دل بدی .اولش این بود .یکی بود یکی نبود٬ غیر از خدا هیچ کس نبود.پاییز از باغ دلامون گذشت ٬رفت که رفت... پشت سرش ام نیگاه نکرد .......................

حالا شما بگید :

میتونید بهم بگید پاییز تو گوش درختا چی پچ پچ می کنه که برگاشونو وصله های تنشونو می تکونه ؟

دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دار
م‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌د
وستت‌دارم‌
دوستت‌د
ارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوس
تت‌دارم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌
دارم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دو
ستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دو
ستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌
دارم‌
دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌
دارم‌
دوستت‌د
ارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوس
تت‌دارم‌
دوستت‌دار
م‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوس
تت‌دارم‌
دوستت‌دار
م‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌د
وستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌د
وستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دار
م‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوس
تت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌د
ارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌
دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دو
ستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دو
ستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوست
ت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌
دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌د
ارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوس
تت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌د
وستت‌دارم‌دوستت‌دار
م‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌
دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دا
رم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌دوستت‌دارم‌

اگه یه روز تموم اون حرفهایی که تو دل ما جمع شدن ....... تموم اون اشکهایی که تو قلبمون حبث شدند  و تمام اون  فریادهایی که واسه ی همیشه  تو حنجره ما  خواهند ماند همه و همه یه  روزی ازبین بره اون وقت دیگه چه دردی هست واسه وقتی که دلمون گرفته بیادش گریه کنیم ؟

اون دردی که ما تو سینمون جاشون دادیم و میتونیم به این افتخار کنیم که ما تو دلمون  رازی داریم که اون رازاون درد تودل آدمای دیگه نیست حالااون دردهرچقدر هم میخاد سنگین وغیر قابل تحمل باشه .                                      

این خودت مهمی و اون چیزهایی که تو دلته اون رازی که تو مجبور شدی بهای ساکتی بخاطر فهمیدنش بدی ...... نه ...نه... این نباید مانع راه باشه تو من همه ما باید پر بشیم از این دردا تا شکل بگیرم این خیلی مهمه آدم به اون چیزهایی که درونشه چه جوری نگاه  میکنه.                  

 اینم بدونید هیچ کس ارزش اشکهای شما رو نداره کسیکه ارزشش رو   داشته باشه هیچ وقت باعث اشک ریختن شما نمیشه

ای کاش باز هم شقایق بود آن شقایقی که من وشما بدنبالش هستیم .

شاید زندگی بی رنگ باشد اما چه زیبا رنگ احساس را نمایان ساخته است .
اگر زندگی اسیری است پر از آزادی است ، به قول سهراب :
« زندگی خالی نیست ، مهربانی هست ، سیب هست ، ایمان هست ، آری
،
تا شقایق هست زندگی باید کرد . »
ما باید باغبانان شقایق باشیم نه انسانهایی که شقایق هایشان پژمرده است و
دل خود را به ریشه ای سست خوش کرده اند .
ما انسان هستیم و انسان قادر است با نیروی عشق زاده محبت باشد . ما انسان
هستیم و تمام آسمانها و زمین زادگاه ما است ، جای ما در دلها است.
مهم نیست که تاریخ تولد و یا مرگ ما چه باشد ، بلکه آنچه اهمیت دارد این است
که ما که هستیم ؟!

شما چی فکر میکنید؟

 من از مرگ شقایقها بیزارم اگر چه خوب میدانم شقایقها نمیمیرند .

یاری ده تا بیآموزم مبارزه کردن را ، دریابم که باید بپذیرم هر آنچه را که مقدر کردی و
در کف اختیارم نیست ، نگذارم که تردید دلسردم کند از انجام آنچه که باید انجامش
دهم ، به خاطر نگه دارم که بی دوست و معشوق زندگی معنایی ندارد ، دریابم که
در وسعت زندگی مجال یک لحظه اشتباه نیست .

 

 

عشـق یعنـی دو پـرنـده یـک پرواز  
عشـق یعنـی دو قنـاری یــک آواز  

                عشـق یعنـی تـو و یک دنیا حرف    
  عشـق یعنـی تـو و یـک عالم را
ز  

عشق یعنی دو غزل یک تنهایی    
مـــثـــنــویــهـــای پـر از راز و نـیاز